سلام همونطور که گفته بودم تصمیم دارم نظر نقد مانندی از کتاب هایی که خونده ام رو براتون بذارم ولی قبلش می خوام چند نکته رو متذکر بشم : اولا اینکه من یک خواننده تازه کارم و کتاب هایی که خونده ام محدود به چند تا کتاب می شود برا همین انتظار یک نقد اصولی رو ازم نداشته باشید . دوما این نظر هایی که در اینجا مطرح خواهد شد ، نظر شخصی این جانب می باشد . سوما چون من این نقد ( ! ) ها را تقریبا بلافاصله بعد از اتمام کتاب نوشته ام و سعی داشته ام که از یک صفحه معمولی کاغذ بیشتر نباشه ، برا همین خیلی خلاصه بوده و همچنین چون این متن رو از روی اون کاغذ ها تایپ کرده ام ، شاید جمله ها کمی پس و پیش باشد . در آخر امید وارم شما هم با نظرات ارزشمند خودتون منو تو هر چه بهتر کردن این نقد ها و در نتیجه هر چه پربار تر شدن وبلاگ یاری کنید . و حالا بریم سر اصل مطلب : ******************** نام کتاب : بادبادک باز نویسنده : خالد حسینی مترجم : زیبا گنجی - پریسا سلیمان زاده *** امیر ، بادبادک باز ، ترسو ، بدون اعتماد به نفس _ البته در داستان _ داستان بادبادک باز ، اسم قشنگی دارد . داستان را هم خوب با اسمش جفت و جور کرده است .متن خوبی _ البته با توجه به ترجمه اش _ دارد هر چند در 3 ، 4 جا انسان تعجب می کند از مترجم ها ، به خصوص در یک جا که فکر می کنم شخصیت را گم کرده است .همان طور که از ترجمه پیداست ، نویسنده قلم خوبی دارد ، داستان خسته کننده نیست ، لا به لای داستان به تاریخ پر فراز و نشیب افغانستان هم اشاره های خوبی دارد . حسن هزاره ای در خانه ارباب پشتون ، خدمتکار است ، قلم نویسنده لو می دهد که کمی تعصب مذهبی دارد ، اما خوشحالم که هزاره ای مذهبش _ تشیع _ را هر چند خدمتکار است ، در قلم نویسنده _ که ظاهرا سنی باشد _ خوب نشان داده است . داستان در نقاط حساسش ، کمی زیاد قلم فرسایی دارد . باز معلوم است که هوای آمریکا به مذاق نویسنده خوش آمده و در بعضی جاها _ البته از زبان شخصیت های داستان _ چند جمله ای بار شخصیت های مذهبی افغانستان کرده است . نویسنده شخصیت های داستان را خوب از آب در آورده است ، شخصیت پردازی امیر _ پسر بابا _ خوب است ، شخصیت بابا و حسن و علی هم خوبند ، فقط کمی فکر بچه ها از سنشان جلوتر است . بعضی وقت ها بچه ها طوری صحبت می کنند که یک مرد نمی تواند . مراسم های سنتی را خوب توصیف کرده که باز در بعضی جاها اضافی توضیح داده است . ربط دادن شخصیت های داستان را به هم به طرز ماهرانه ای انجام داده است . توصیف صحنه ها و شخصیت ها هم مناسب است ، بر خلاف بعضی از کتاب ها ، شخصیت ها و مکان ها مناسب و به اندازه توصیف شده اند . در بعضی از جاها و البته در اغلب موارد ، شخصیت اصلی داستان _ امیر _ خیلی سعی دارد که خودش را مقصر براند و می خواهد که از زیر بار این تقصیر بیرون آید ، هر چند در آخر داستان این اتفاق می افتد ، ولی فکر نمی کنم که به آن شدت لازم می بود . ولی به هر صورت داستان خوبی است ، هر چند در بعضی جاها _ به خاطر عرق مذهبی _ انسان عصبانی می شود و در بعضی جاها هم _ لابد به خاطر عرق انسان دوستی _ ناراحت می شود . به خواندنش که می ارزید .
|